جدول جو
جدول جو

معنی شل مشلی - جستجوی لغت در جدول جو

شل مشلی
(شُ مَ شُ)
صفت است برای آدمهای بیحال و وارفته و شل و ول و تنبل. (فرهنگ لغات عامیانه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تُ مِ)
دهی از دهستان بکش است که در بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع است و 131 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(شُ مَ حَلْ لَ)
دهی از دهستان لنگاشهرستان شهسوار. سکنۀ آن 110 تن. آب آن از رود خانه کاظمرود. محصول عمده آنجا برنج، چای و مرکبات. راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ مَ / مُو لا)
خطابی است که بصورت احترام و گاهی تحقیر به درویش میدهند. خطابی است که به درویشان کنند، چون نام او ندانند
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ مُ / مِ)
اسم فارسی نسرین است. (تحفۀ حکیم مؤمن). نوعی از نسرین است و آن سفید و صدبرگ و کوچک میباشد. (برهان) (انجمن آرا). نام گلی است بغایت خوشبو. (بهار عجم). نام گلی که رنگش سیاه باشد. (غیاث). ورد چینی. گل سفید. (مجمع الجوامع) :
کنم ز بوی وفا زخم غیر را ناسور
بدست چون گل مشکی است نقد داغ مرا.
اسماعیل ایما (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ)
گل مالیدن. با گل اندودن
لغت نامه دهخدا
تصویری از شل شلی
تصویر شل شلی
غژانه
فرهنگ لغت هوشیار
لنگیدن، لنگ لنگان
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع لنگای شهر عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
گل مالیکردن، گل مالیدن
فرهنگ گویش مازندرانی